از مسلمات دین اسلام، ظهور منجی آخرالزمان است که بشارت به آن توسط اولیای الهی در متون و نصوص دینی، امری انکارناپذیر است و ائمه(ع) هر کدام بر اساس اقتضائات زمان خود، نه تنها به این مسئله پرداخته اند؛ بلکه برای زمینه سازی و آماده ساختن جامعه برای پذیرش این امر مهم، اقداماتی انجام داده اند.
بدیهی است که هرچه زمان به آغاز غیب امام زمان نزدیک تر شده، این وظیفه خطیرتر و ضرورت آن بیش تر می شود و از طرفی چون غایب شدن امام و رهبر جامعه یک امر غیرطبیعی است و باور و تحمل آن برای اکثر مردم مشکل شده، این زمینه سازی و مقدمه چینی ضرورت بیش تری پیدا می کند.
یکی از حساس ترین و مهم ترین اقدامات حضرت امام حسن عسکری معرفی فرزندشان به جامعۀ شیعه بود. حساسیت این مسئله بدین جهت است که از طرفی دشمنان امام زمان(ع) در صدد پیدا کردن و به شهادت رساندن آن حضرت بودند؛ چون طبق روایات متعددی می دانستند که فرزندی از خاندان اهل بیت(ع) به دنیا خواهد آمد که منجی عالم و درهم کوبندۀ ستمگران خواهد بود و همچون پدران خود با دستگاه ظالم بیعت نخواهد کرد.
بنابراین، اقدامات متعددی برای جلوگیری از تولد آن حضرت انجام دادند و حتی نقشۀ قتل امام حسن عسکری(ع) را کشیدند؛ چنانچه در روایات، تولد امام زمان(ع) به ولادت حضرت موسی(ع) تشبیه شده است.
صد هزاران طفل سر بریده گشت
تا کلیم الله صاحب دیده گشت
از طرف دیگر باید شیعیان، امام زمان و حجت عصر خود را بشناسند و از تحیّر و جهل در آیند؛ چراکه معرفت امام هر زمانی برای مردم آن عصر از واجبات بسیار مهم است و بدون شناخت امام، مرگ انسان، بسان مرگ جاهلیت خواهد بود. امام عسکری(ع) این وظیفۀ مهم را به خوبی انجام دادند و در موارد متعددی حضرت مهدی(ع) را به شیعیان خاص خود معرفی کردند که گاهی این معرفی در این حد بود که تنها تولد فرزندشان را خبر می دادند و می فرمودند که همین فرزندم حجت خدا بعد از من خواهد بود.گاهی نیز فرزند بزرگوارشان را به یاران خاص خود نشان می دادند که به ذکر دو نمونه بسنده می کنیم:
معاویة بن حکیم می گوید: من و محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان عمری در منزل ابومحمد حسن بن علی(ع) بودیم که پسرش را با حضور چهل نفر به ما نشان دادند و فرمودند: «هَذَا إِمامُکُمْ منْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ أَطِیعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فِی أَدْیَانِکُمْ فَتَهْلِکُوا أَمَا إِنکُمْ لَا ترَوْنَهُ بعْدَ یَوْمِکُمْ هَذَا؛ این امام شما بعد از من و خلیفۀ من بر شما است. او را اطاعت کنید و بعد از من در دین خود اختلاف نکنید که هلاک می شوید؛ آگاه باشید که بعد از امروز او را نخواهید دید!»
معاویة بن حکیم می گوید: ما از حضورشان بیرون آمدیم، چند روزی نگذشت که ابومحمد(ع) درگذشتند.
2- «احمد بن اسحاق که اهل قم و محرم راز امام عسکری(ع) بود، می گوید: بر امام عسکری(ع) وارد شدم و می خواستم از جانشین پس از ایشان پرسش کنم. آغاز سخن کردند و فرمودند: «ای احمد! خدای تعالی از زمان آدم(ع) زمین را خالی از حجت نگذاشته و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت. به واسطۀ اوست که بلا را از اهل زمین دفع می کند و به خاطر اوست که باران می فرستد و برکات زمین را بیرون می آورد.» از او پرسیدم: ای فرزند رسول خدا(ص)! امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاستند و داخل خانه شدند و سپس برگشتند، در حالی که بر شانۀ ایشان کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید، پس فرمودند: «ای احمد بن اسحاق! این فرزندم همنام و هم کنیۀ رسول خدا(ص) است. کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد....» سپس به حضرت عرض کردم: یا مَوْلَای فهَلْ منْ عَلَامَةٍ یطْمَئِنُّ إِلَیهَا قَلْبِی فنَطَقَ الْغلَامُ(ع) بلِسَانٍ عَرَبِی فَصِیحٍ فقَالَ أَنا بَقِیةُ اللَّهِ فِی أَرْضهِ وَ الْمنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ، فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَین؛ ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ پس آن کودک به زبان عربی فصیح چنین سخن گفت: من در زمین بقیةالله و منتقم دشمنان اوهستم؛ پس از مشاهدۀ عین، دنبال اثری نگرد.»